عشق

 

برای من
دوست داشتن
آخرین دلیل دانایی است
اما هوا همیشه آفتابی نیست

عشق همیشه علامت رستگاری نیست

... و من گاهی اوقات مجبورم
به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
چقدر تحمل سکوتش طولانی ست
چقدر ...

 

سید علی صالحی

 

 

من کوچه‌ ی خلوتی را می خواهم
بی انتها برای رفتن
بی‌ واژه برای سرودن
و آسمانی برای پرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتن
رها شدن ..

 

سيد_على_صالحی

 

برای من

 

همان گوشه ی خالیِ دلت
که هیچکس پیدایش نمی کند ،
- هیچکس -
آنجا را
برای من کنار بگذار ...

 

سید علی صالحی

زندگی

چه می شود اگر زندگی، زندگی باشد
ما آسان باشیم
آسمان، وسیع .. آوازها،‌ عجیب
اصلا نگران نگفتن نباشیم
برویم پشت سرمان را
تا هفت پشت هرچه بی خیال نگاه نکنیم
خیال کنیم رفته ایم، خل شده ایم
داریم خیره به خواب خودمان
خواب خودمان را می بینیم

 

سید علی صالحی

 

هر صبح ...

 

هر صبح ...
به تو فکر می‌کنم ...
با جای خالی‌ات حرف می زنم...
تیترهای روزنامه را ...
برایت می‌خوانم ...
و صبحانه را ...
جای تو به خودم تعارف می‌کنم...
از اتاق صدایت را می‌شنوم...
«لباس‌هاتو اتو کردم ...
و گذاشتم روی تخت.»....
لباس‌های چروک هر روزه‌ام را می‌پوشم!
و با صدای بلند ...
از تو که نیستی تشکر می‌کنم،
عطر تلخ همیشگی را می زنم...
در را آهسته می‌بندم ...
و چهار قفله‌اش می‌کنم ...
که مبادا جای خالی‌ات ...
از خانه‌ام فرار کند...

 

علی_سید_صالحی

 

دور از تو

 

از صبح‌های دور از تو نگویم،
که مانند است به شب!
که مانند است به اوجِ چله‌ی زمستان!
ابدی جان...
هر شب،
غمت در دل است و عشقت در سر
و هر صبح،
عشقت در دل و خاطره‌ات در سر!
طلوع کن صبحم را،
که عمریست بی خورشید
روزهایم شب میشود
و بی مهتاب،
شب‌هایم روز...

 

سید علی صالحی