و چون سوزنی ...
در خیالت فرو می روم...
به دکمه های لباست دست می کشم
و زندگی را بیدار می کنم.....
می بوسمت...
آنقدر که دهانم را...
 با دهان تو اشتباه بگیرند !


غلامرضا بروسان