محکم تر !
طوری زندگی کن که
دشمنانت از افتادنت هم بترسند!
کاری کن بدانند بعد از هر برخاستن
قدم هایت محکم تر از قبل می شود
دکتر علی شریعتی
طوری زندگی کن که
دشمنانت از افتادنت هم بترسند!
کاری کن بدانند بعد از هر برخاستن
قدم هایت محکم تر از قبل می شود
دکتر علی شریعتی
آدم های کمی هستند که می دانند...
تنهایی ِ یک نفر حرمت دارد...
همین طور بی هوا ...
سرشان را پایین نمی اندازند ....
و بپرند وسط تنهایی آن فرد..!
چون خوب می دانند که اگر آمدند،
باید بمانند...
تا آخرش باید بمانند...
آنقدر که دیگر تنهایی وجود نداشته باشد....
و گرنه مسافرها ....
همیشه موقع خداحافظی،
تنهایی را هزار برابر می کنند...
علیرضا_اسفندیاری
مکالمه_ی_غیر_حضوری
قرار نیست آدمیزاد همیشه خوب باشد!
همدیگر را درک کنید!
گاهی آدم بی دلیل بد است!
این قدر روی این سوال پافشاری نکنید که
چرا حالت بد است؟!
چرا امروز بی حوصله ای؟!
خب اگر خودش دلیل حال بد اش را میدانست
که چاره ای پیدا میکرد!
بعضی حال ها را آدم نمی فهمد
چرایش را نمی داند
شاید بعدا بفهمد اما در حال حاضر
حوصله جواب دادن به هیچ سوالی را ندارد!
به خدا اگر کمی یکدیگر را درک کنیم
زمین جای قشنگتری برای زندگی می شود!
محسن_دعاوی
با دستمالی که بر اثر گردگیری کثیف شده ...
چیکار می کنیم؟
مسلما با آب و تاید می شوریمش ...
که دوباره تمیز بشه ...
و قابل استفاده..
اما خب بعد از چند بار شستشو ...
و گردگیری ...
و دوباره شستشو...
لکه های سیاه ثابت تر ...
و دستمال٬ چرک تاب تر میشه ...
و روزی می رسه ...
که از لحاظ بهداشتی ...
دیگه برای گردگیری مناسب نیست...
قاعدتا می ره توو سطل آشغال...
برای این که بارها سعی کردید...
رابطه ی کدر شده تون رو نجات بدید...
احساس حماقت نکنید...
وقتی یه تیکه دستمال ...
دور انداختنش نه درسته نه مقرون به صرفه،
خب رابطه که جای خود داره....
حماقت از جایی شروع میشه ...
که زندگی رو با یه رابطه چرک تاب ادامه بدید
مثل دستمال چند بار استفاده شده ...
که از یه جایی به بعد ...
فقط عامل انتشار میکروبه !
پریسا_زابلی_پور
آدمی كه از يه جايی ...
به بعد فقط سكوت مي كنه...
تبديل به يه آدم آروم نشده...
فقط خسته شده از جنگيدن!
اونجايی كه منتظر جنگيدنش بودی...
ولی ديدی فقط يه لبخند بهت زد...
بدون روز رفتنش نزديكه!
بعضی از آدما وقتی باهات می جنگن...
يعنی براشون مهمی ...
و وقتی هم ديگه نسبت بهت بی تفاوت ميشن...
يعنی دارن زندگی كردن بدون تو رو
به خودشون ياد ميدن!
از هر جنگی نترس...
بعضی از سكوتا...
از جنگ هم ترسناک ترن!
نیلوفر_رضایی
ما آرامش نداریم چون ❗️
کلید آرامشمان را دست دیگران و شرایط داده ایم
اگر تاییدمان کنند...
اگر دوستمان داشته باشند ...
اگر با ما موافق باشند ...
اگر مسائل مطابق خواسته های ما بگذرد
اگر هیچ تنشی وجود نداشته باشد...
و بسیاری از اگرهای دیگر...
اگر باشند آنگاه من آرامش دارم !
به نظرتان چنین چیزی ممکن است ؟!
دوست من ...
قبل از هر کاری ...
چارچوبهای ارزشی واخلاقی خودت را مشخص کن
و مطابق اون عمل کن ..
و اگر نقطه ضعفی داری که قابل تغییر است ...
و تو را به لیست ارزشی خودت نزدیک می کند
سعی کن به تدریج برطرفش کنی...
قرار نیست تو مورد تایید همگان باشی
قرار هست مورد تایید خودت باشی...
و البته قرار هم نیست دیگران مورد تایید تو باشند
هر کسی مطابق معیارهای خودش عمل می کند
و این ربطی به ارزش قائل شدن برای شما ندارد
و اگر چرخ گردون بر وفق مرادت نچرخید
حتما نیاز به تجاربی داری ...
که با آنها رشد کنی ...
و هیچ ماجرایی بد مطلق نیست...
اگر نگاهت را به ماجرا ها عوض کنی !
دوست من ...
کلید آرامشت را دست خودت نگه دار...
و به هیچکس نده !
دكتر_نيلوفر_اله_وردي
زیور_شیبانی
زیور_شیبانی
فرشته_رضایی
فرشته_رضایی
فرشته_رضایی
سپاس کلمه ی ایرانیست و یادگار زرتشت،
که همواره می گفت؛
سه چیز را پاس بدارید...
پندار نیک "پاس یک"
گفتار نیک "پاس دو "
کردار نیک "پاس سه"
"سه پاس" یعنی ؛...
پاسداشت و پاسداری از سه "نیک"
و ایرانیان با گفتن "سپاس"
به همدیگر یاد آور این سه مورد
مهم می شدند...
مژده_خردمندان
عاشق بهانه نمیگیرد.
عاشق، نِق نمیزند.
عاشق، در بابِ زندگی، سخت نمیگیرد...
عاشق به نانِ خالی و ظرف پُر از محبت راضی است...
و بارها، به همان آسودگی و شیرینی، در قلهها، جنگلها، دشتها، و در اتاقکمان ناهار خوردیم؛ اما نه به آن حال، که آن روز، زیر زمزمهی دائم زنبورهای عسل و چترِ عطر، پونههای کنارجوی را همسایهی پنیر تبریز کردیم - با نانِ تازه ی دِهی.
📚یک عاشقانهی آرام
✍️نادر ابراهیمی
دنیایتان را واژگون کنید...
آدمهای شل زندگیتان سقوط میکنند.
آنهایی که محكم پایتان ماندند را سفت بچسبید،
ازشان مراقبت کنید...
آنها حتی وقتی زندگیتان را دگرگون کردید، محکم پایتان ایستادند...
✍️علي قاضي نظام
نیمی از گلایه ها زمانی تمام می شود
که فقط به او بگویی:
حق با توست...
حق با توست، یعنی عذرخواهی کردن،
یعنی " دوستت دارم "،
یعنی اینکه می بوسمت...
باور کن
برای آدم هایِ با ارزش در زندگیتان
جمله " حق با توست "
زیباترین جمله آتش بس است ...
✍️نسرین بهجتی
فصلِ اولِ زندگى خودت را
با فصلِ پانزدهمِ زندگى کسی ديگر مقايسه نكن...
مسير خودت را برو،
داستان زندگى خودت را بنويس
و هرگز جا نزن...
✍️مارک تواین
بعضی از آدمها ترجمهشدهاند
بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند
بعضی از آدمها فقط جدول و سرگرمی دارند
بعضی از آدمها خطخوردگی دارند
بعضی از آدمها را چندبار باید بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم
و بعضی از آدمها را باید نخوانده کنار بگذاریم...
از روی بعضی از آدمها باید مشق نوشت
از روی بعضیها جریمه!
👤 قیصر_امینپور
بزرگترین اشتباه در زندگی، شخم زدن گذشته کسیست که دوستش داری!
تمام گذشتهاش را وجب به وجب میگردی تا اشتباهی پیدا کنی، آنوقت درگیر روزهایی میشوی که تمام شده ولی مرور دوبارهشان میتواند احساسات عمیقی که وجود دارد را تمام کند.
حست , خواسته یا ناخواسته تغییر میکند دیگر نمیتوانی مثل قبل باشی چون مدام در ذهنت اتفاقات گذشتهاش را مرور میکنی.
قاضی میشوی و قضاوت میکنی بدون آنکه از چیزی خبر داشته باشی. رفتارت عوض میشود. با کوچک ترین مشکلی اشتباهات گذشته را چوب میکنی بالای سرش و مدام سرزنشش میکنی..
کاش تمام آدم ها فرصت این را داشته باشند تا با هر گذشتهای , بتوانند دوباره شروع کنند.
کاش بدانیم گذشته هر آدمی فقط و فقط برای خودش است و ما صاحب زندگی دیگران نیستیم..
👤 حسین حائریان
"عمریست لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره میکنم
باشد برای روز مبادا
اما در صفحههای تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثلِ همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند
شاید امروز نیز روز مبادا باشد..."
قیصر امین پور
علی_قاضی_نظام
کاری به کارِ آدم هایی که میانِ کوهی از درد و ناخوشی دارند می خندند ،
نداشته باشید ...
آن هایی که هیچ چیز بر وفقِ مرادشان نیست ، اما هنوز هم خنده بر لب دارند ...
به خدا این مدل بی خیال بودن ، هنر می خواهد ... !
باور کنید ، تظاهر به بی خیالی از خلافِ رود شنا کردن هم سخت تر است ...
هیچ کس نمی داند در دلِ این جور آدم ها چه می گذرد ...
هیچ کس نمی داند شب هایشان با چه زجری صبح می شود..
شاید دارند میانِ خنده هایشان تمام سعی شان را می کنند که فراموش کنند ...
این ها خیلی خسته اند ،،،
خیلی ...
بی انصافی ست که از فرصتِ لبخندهایِ مصنوعی هم محرومشان کنیم ...
جانِ عزیزتان ؛
قضاوت نکنید !
سرزنش نکنید !
برچسب نزنید !
براش بنویسی و منکرِ این بشی که مخاطبت، خودشه!
صبح تا شب تو فکرش باشی و شب تا صبح با رویاش بخوابی و بهش نگی هی ببین، شب و روزِ من تویی!
حواست بهش باشه و روزی صدبار تو دلت قربونِ قشنگیاش بری و تو ذهنت هزارتا نقشه بکشی برا خاطرههایی که قراره با هم رقم بزنین، اما جوری رفتار کنی که انگار اصلا حواست بهش نیست.
تمامِ دلت باشه و رو زبونت کلامی از این علاقه سُر نخوره بره تو چشماش و برق بنشونه روشون
تمامِ زندگیت باشه و با اصرار بگی: نه تو فقط دوستِ منی و احساسی بهت ندارم
براش بنویسی و نگی واسه این رویاهای شیرینی که از من زاده میشن، تو حکمِ پدرو داری
به جاش هی هرروز یادآوری کنی که هی فلانی امیدوارم همیشه با یارت خوشبخت باشی ... با اون میری سفر دیگه؟
(با اونی که نه هست و نه دلت میخواد باشه)
روزها بشن هفته... هفتهها بشن ماه... ماهها بشن سال و تو باز اون حسِ لعنتیتو که از سر و کولِ زندگیت بالا میره رو پنهون کنی مبادا بگه مهم نیست... مبادا غرورت له شه و بدستش نیاری
هی هرچی مونده رو دلت از دوستت دارمای نگفتهی مسمومو میای بالا بیاری اما باز قورتش میدی و باز حالت بدتر میشه
عشقی که تا این حد منکرش میشیم و اونجا که باید حرفای شیرین به هم بزنیم و قربون صدقه هم بریم، لال میشیم اما اونجا که میتونیم رو اعصاب هم بریم، کوتاه نمیایم رو، کی یادمون داده؟
نمیشه دو نفر بلد باشن حال همو تا سرحدش بد کنن اما بلد نباشن گل لبخند به هم هدیه کنن... نمیشه!
فقط موندم کی، کِی، کجا بهمون گفت عاشق و شیدا نباش و منکرِ حسای تو دلت شو و عوضش حرصش بده تا تهش از دستش بدی و اونوقت تا آخرِ عمر بشینی زار بزنی و حسرت بخوری...
نمیشه بهش بگی دوست، بعد، از رفتنش، از رفتنش با یکی دیگه شاکی شی!!
دوسش داری... دوسِت داره و این از لج و لجبازیای مسخرهتون شُره میکنه،
اما
کیه اون مردِ عاشقی که بالاخره بشکنه تمام توهماتِ مسخره به اسم ترس و غرورو
بره بگه من دوستت دارم
منِ خر دوستت دارم و هیچوقت نگفتم
منِ احمق حواسم دنبالته مدتهاست و روز و شبم تویی و بهت نگفتم
ببین بهت نگفتم ولی تا حالا هزاربار مُردم
و فقط تویی که میتونی حالا هزاربار زنده کنی منو از نو
میشه؟
♥️🔍
مانگ_میرزایی
خب می دانی...
بدبختی از آنجا شروع شد ،
که گفتیم ما منطقی هستیم!...
یکیمان پرسید ...
"منطقی یعنی چه؟"
آن یکی جواب داد :
"یعنی هر بلایی سرت آمد ،
صدایت در نیاید"
این شد ، که یارمان بد کرد
و صدامان در نیامد...
عزیزمان مُرد و صدامان در نیامد...
عشقمان رفت و صدامان در نیامد...
توی خانه...
سرِ خاک...
وسطِ سالنِ فرودگاه امام
به جای اینکه گِل سرمان بگیریم
و خودمان را چنگ بزنیم
و فریاد بکشیم
و شیشه بشکنیم
تا نشکند،نرود،بماند،
هی منطقی رفتار کردیم...
ایستادیم...
بغضمان را قورت دادیم...
و لبخند زدیم...
مثل احمق ها دست تکان دادیم
و گذاشتیم رفتنی ها بروند!
از خانه..
از دنیا...
از دست...
حسین_وحدانی
صابر_ابر
پایان آدمیزاد...
نه ازدست دادن رفیق است...
نه رفتن یار...
نه تنهایی...!!
هیچکدام
پایان آدمی نیست
آدمی آن هنگام تمام
میشود که
خـــدا فراموشش کند.!