غریب ..

تنهاتر از من و تو...
پاییز مسافری غریب است...
که از پُلِ بی‌انتهای غروب...
آرام می‌گذرد....
و باد غریبی دیگر...
که در پارکینگ مُتلی متروک...
با روزنامه‌های باطل ...
و توپ‌های خشکِ خار و خیال...
سرگرم است....
اما بر شیروانی این مسافرخانه...
هرگز پرنده‌ای...
غریب‌تر از باران...
نخوانده است...

 

عباس_صفاری 

 

پائیز

بی حضورِ تو 
پاییز، دیگر پاییز نیست!
عطرت جاری شده در تنِ برگها ،
باران دیگر عاشقانه نمی بارد 
و مرا شتابی نیست،
برای گذر از «اشک ریزِ»  
بی تو بودن ...

 

یاسر حسن زاده

انتظار

من از انتظار تو
تمام پاییز را...
قدم زده ام؟!
تو به دنبال کدام بهاری...
که این قدر بی پروا...
از پاییز عاشقانه ی من
عبور کرده ای...
آن هم بدون
هیچ رد پایی!

 

علیرضا_اسفندیاری

 

بوسه

 

نگران نباش...
پاییز هم تمام شود...
زمستان به زمستان...
برف به برف...
عاشق می شویم...
عشق که فصلی نیست...
دلی ست...
بوسه می خواهد...
و تا همیشه دوستت دارم....

 

سوسن_درفش

 

یلدا

 

یلدا را دیگر منتظر نگذار
کلِ پاییز را منتظرِ آمدنت بوده ام...
قولِ آمدنت را به یلدا دادم
میدانم که صبور است...
میتوانم کلِ شب را تا صبح منتظر باشم
تا برگردی...

مائده_زمان

دختر ته تغاری پاییز

 

تمامِ کوچه های باران خورده ی شهر را
یک به یک به دنبالت میگردم...
شاید بشود این پاییز را با "تو" زمستانش کنم...
کاش آذر
این دختر ته تغاری پاییز
گام هایش را کمی آهسته تر بردارد این روز ها...

 

مهسا_سجاد

 

دو قدم مانده که پاییز به یغما برود

دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود

هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد......
دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟
گله هارابگذار!
ناله هارابس كن!
روزگارگوش ندارد كه تو هي شِكوه كني!
زندگي چشم ندارد كه ببيند اخم دلتنگِ تو را...
فرصتي نيست كه صرف گله وناله شود!
تابجنبيم تمام است تمام!!
مهرديدي كه به برهم زدن چشم گذشت....
ياهمين سال جديد!!
بازكم مانده به عيد!!
اين شتاب عمراست ...
من وتوباورمان نيست كه نيست!!
***زندگي گاه به كام است و بس است؛
زندگي گاه به نام است و كم است؛
زندگي گاه به دام است و غم است؛
چه به كام و
چه به نام و
چه به دام...
زندگي معركه همت ماست...زندگي ميگذرد...

زندگي گاه به نان است و كفايت بكند؛
زندگي گاه به جان است و جفايت بكند‌؛
زندگي گاه به آن است و رهايت بكند؛
چه به نان
و چه به جان
و چه به آن...
زندگي صحنه بي تابي ماست...زندگي ميگذرد...

زندگي گاه به راز است و ملامت بدهد؛
زندگي گاه به ساز است و سلامت بدهد؛
زندگي گاه به ناز است و جهانت بدهد؛
چه به راز
و چه به ساز
و چه به ناز...
زندگي لحظه بيداری ماست زندگی میگذرد.

مهمان

 

مهمان روزهای آخر است...
همان پاییزی که بودنش چنگی به دل نزد...
پادشاه زیبایی ها بود و هزاران بهانه داشت برای قرارهای عاشقانه مان...
میتوانست برگ ریزان خیابان هایش
بهانه ی قدم زدن هایمان باشد...
و باران های بی هنگامش بهانه ی زیر
یک چتر ماندن...
میتوانست سرمایش بهانه ی در آغوش
کشیدنمان باشد
و عصرهای دلگیرش بهانه ی دو قهوه و حرف های ناتمام...
اما آنقدر سرد بر روزهایمان تابید...
آنقدر بی رحمانه نبودن ها را به رخ تنهاییمان کشید...
که حالا در آخرین روزهای بودنش
هزاران آدم
با هزاران "امید جامانده در پاییز"
چشمهایشان را روی تمام درهای آمدن
و برای همیشه ماندن میبندند...

 

پگاه_دهقان

 

پاییزهم میرود!

 

پاییزهم میرود!
حساب کن!
با مهربانی دل چند نفر را بدست آوردی
وباغرور شیشه چنددل را شکستی؟
مهربان باش
عاشقی کن
که جوجه های آخرپاییزت مهربانی باشدوعشق و محبت

 

پائیز

 

تمامِ این پاییز را
صرف گردآوری کلمه خواهم کرد
که وقتی زمستان رسید
طولانی‌ترین قصیده‌ی عاشقانه را
برایت بنویسم ...!

 

شیرکو_بیکس

 

🍂و شاید پاییز

 

🍂🌼


🍂و شاید پاییز
🍂حکایت عشق زنجیروار برگ هاست

🍂هر کدام به خاطر دیگری
🍂خود را به زمین می اندازند

🍂و صدای خش خش خرد شدنشان
🍂در زیر پای ما
🍂آخرین پچ پچ های "دوستت دارم" است🍁

 

پاییز

 

پاییز

وفادار ترین فصل خداست

حافظه ی خیس خیابان های شهر را

همیشه همراهی می کند

لعنتی، هی می بارد و می بارد…

و هر سال

عاشق تر از گذشته هایش

گونه های سرخ درختان شهر را

می بوسد و

لرزه می اندازد به اندام درختان

و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق

برای لمس تن زمین

که گاهی افتادن

نتیجه ی عشق است…

 

پائیز

 

کسی که گمان می کند برگ ریزان پاییزی به معنای مرگ برگ هاست
هرگز رقص آن ها را در روزهایی که باد می وزد ندیده است!

 

پائیز

 

فصل قشنگیست، پاییز

دل به دلش که بدهی

عاشق میشوی

دل به دلش که بدهی

پر از رنگ های دل چسب میشوی

دل به دلش که بدهی

با باران هایش

با هوای دو نفره اش

تو را یاد خاطراتی میاندازد

یاد آدمهایی که نیستند

که اگر بودند هم شاید دردی را دوا نمیکردند

 

پائیز


پاییز
استاد دلتنگیست
از خاطراتِ اویی که رفته
برای
اویی که مانده
سنگ تمام میگذارد..

 

مریم_قهرمانلو

 

رفتن های ..

بدترین اتفاق ...
در پاییز آن است...
که کسی برود؛
رفتن های پاییز ...
با رفتن های دیگر فرق می کند،
رفتن های پاییز ...
در سکوت انجام می شوند،
رفتن های پاییز ..
شوخی سرشان نمی شود،
و زندگی این را به ما خوب یاد داده بود.
آدم هایی که در پاییز می روند...
هرگز بر نمی گردند،
حتی اگر برگردند...
دیگر آن آدم سابق نیستند،
و این خاصیت پاییز است ...
که همه چیز را تغییر می دهد...
کوچه ها را  ...
خیابان ها را ...
پنجره ها را ...
خاطره ها را ...
درخت ها را ...
و بیشتر از همه، آدم ها را ...


بابک_زمانی