پائیز

 

فصل قشنگیست، پاییز

دل به دلش که بدهی

عاشق میشوی

دل به دلش که بدهی

پر از رنگ های دل چسب میشوی

دل به دلش که بدهی

با باران هایش

با هوای دو نفره اش

تو را یاد خاطراتی میاندازد

یاد آدمهایی که نیستند

که اگر بودند هم شاید دردی را دوا نمیکردند

 

سفرکرده

میگفت پاییز که می شود ...
یاد خودم می افتم، ...
یاد روزهایی که رنگ و رویم ..
زرد بود ...
تب داشتم ...
و گونه هایم برافروخته،...
غمگین بودم و کم حرف …
همان روزهایی که ...
همه می گفتند عادی نیستم، ..
همه فکر می کردند بیمارم ...
و نمی دانستند عاشق شده ام،...
نفهمیدند ...
غصه ی معشوق در سینه دارم … 
می گفت چند وقت پیش هم ...
که دوباره به همان حال و روز افتادم...
 همانقدر دلگیر و دلتنگ،...
باز همه گفتند عادی نیستم ...
اما هیچ کس نفهمید او رفته … 
هیچ کس نفهمید ...
غم از دست دادن دارم…
راستش این فصل هم...
با این حال و هوای دلتنگ …
این رنگ زرد ...
و گونه های تب دار نارنجی ...
عادی نیست …
شاید عاشق شده پاییز…
شاید سفر کرده دارد!! 

 

فرشته_رضایی