زن ..
به زن سخت نگیرید؛
مگر
به هنگام
در آغوش کشیدنش!
محمود_درویش
به زن سخت نگیرید؛
مگر
به هنگام
در آغوش کشیدنش!
محمود_درویش
از خیابانی پهن میگذرم
سمت دیوار زندان قدیمی ام
و می گویم:
سلام برتو،
معلّم اول من
در دانش آزادی!
حق با تو بود؛
شعر بی گناه نبود
محمود_درویش
لي في محبتكم شهود أربعة و شهود كل قضية اثنان
خفقان قلبي و
اضطراب جوارحي و
نحول جسمي و
انعقاد لساني
براي اثبات عشقم به تو چهار شاهد دارم؛ حال آن که
برای اثبات هر قضیهای دو شاهد لازم است
-تپش قلبم
-لرزش بدنم
-تکیدگی جسمم
-بندآمدن زبانم
محمود_درویش
«لا تُراهِن عَلی بَقاء أحَد»
نَصیحَة مِن شَخص قَد خَسِر الرِهان...
«روی ماندن هیچکس شرطبندی نکن»
نصیحتی از کسی که شرطش را باخته است!
محمود_درویش
آزادی ام این است که آنچه که نمیخواهند باشم، باشم.
محمود_درویش
تو خبر نداشتی
مخفیانه به شهر آمدم
تمام نشانه های تو را بوسیدم
جای پاهایت گلهای سوخته گذاشتم
شمعی كنار اتاقت روشن كردم
و به ابدیت برگشتم
تو از این سفرها خبر نداری
محمود_درویش
ای آزادی
پرندگان هیچگاه
در قفس لانه نمیسازند
می دانی چرا؟
زیرا که نمیخواهند اسارت را برای
جوجههای خویش به میراث بگذارند.
محمود_درویش
الساعة الان أنا إلا أنت
ساعت به وقت عاشقی:
یک تو مانده به من
محمود_درویش
محمود_درویش
تو...نه دوری
تا انتظارت کشم...
و نه نزدیکی،
تا ديدارت كنم...
و نه از آن منی،
تا قلبم آرام گیرد
و نه من....محروم از توام..!
تا فراموشت کنم
تو در میانهی همه چیزی ...
محمود_درویش
👤 محمود_درویش