عشق
عشق ، دلواپسي نمي فهمد!
درد من ، خط ِ ميخي است عزيز!
درد من را كسي نمي فهمد !
یاسر_قنبرلو
درد من ، خط ِ ميخي است عزيز!
درد من را كسي نمي فهمد !
یاسر_قنبرلو
فریدون_مشیری
آیه ای تازه بیارد که مجوّز بدهد...
آخرین سوره یِ او ، سوره یِ انگور شود !
فاضل_نظرى
محمدعلی_بهمنی
از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز
در مرز چشم های تو گیرم...
فقط همین !
با دیدنت زبان دلم بند آمدهست...
شاعر شدم که لال نمیرم...
فقط همین!
محمدعلی_بهمنی
رویای قشنگیست و اما شدنی نیست...
محمدعلی_بهمنی
در کنج قفس میکشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این همه افسونگری و ناز چه سازم
خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود
از پرده در افتد اگر این راز چه سازم
گیرم که نهان برکشم این آه جگر سوز
با اشک تو ای دیدهی غماز چه سازم
تار دل من چشمهی الحان خداییست
از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم
ساز غزل سایه به دامان تو خوش بود
دو از تو من دل شده آواز چه سازم
هوشنگ_ابتهاج
فاضل_نظری
هرچہ ڪَویي
آخرے دارد
بہ غیر از حرف عشــــق
ڪین همہ ڪَفتند وآخر نیسٺ.
ايݧ افسانہ را!!
وحشي_بافقي
با منِ دردآشنا ، ناآشنایی بیش از این؟
ای وفادارِ رقیبان، بیوفایی بیش از این؟
گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران،
من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این ؟
موجی و بر تکهسنگی خُرد، سیلی میزنی
با بهخاکافتادگان، زورآزمایی بیش از این؟
زاهد دلسنگ را از گوشه محراب خود
ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟
پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود
حال، تنها بندۀ عشقم، رهایی بیش از این؟
سجاد_سامانی
در ببندید و بگویید که من
جز از او از همه کَس بُگسستَم...
كَس اگر گفت چرا؟
باکَم نیست!
فاش گویید که عاشق هستم...
✍️فروغ فرخزاد
یاسر قنبرلو
در چشم ديگران منشين در كنار من
ما را در اين مقايسه بى آبرو مكن
فاضل_نظری
هميشه در خيالِ من
زِ شعله گرم تر تويى
چه گرم دوست دارمت...♥️
سیمین_بهبهانی