من اما...
من اما...
جلوى دخترمان...
روزى هزاربار قربان صدقه ات مي روم،
چشم و گوشش باز شود اتفاقاً...
بايد بفهمد...
مَرد خواستنش را فرياد ميزند!
علی قاضی نظام
من اما...
جلوى دخترمان...
روزى هزاربار قربان صدقه ات مي روم،
چشم و گوشش باز شود اتفاقاً...
بايد بفهمد...
مَرد خواستنش را فرياد ميزند!
علی قاضی نظام
من حرف دلم را ...
به زبان كه نه...
مي ريزم داخل چشمهايم...
با پلك زدنم...
تمام خواستنم را بخوان!
علي_قاضي_نظام
راستش رو بخوايد...
،ما دهه شصتي ها ...
به شما دهه هفتادي ها ...
حسوديمون ميشه ...
اما غرورمون اجازه نمي ده بازگو كنيم...
به اين دايره ي بزرگ روابطتون...
حسوديمون ميشه...
به اينكه انقدر راحت ...
احساستون رو بروز ميديد،...
حسوديمون ميشه...
به اينكه راحت سفر مجردي ميريد...
به اينكه با بوي سيگارتون ...
خيلي كاري ندارن...
به اينكه هر موقع از شب عشقتون كشيد.
برمي گرديد خونه...
به اينكه بلافاصله بعد از كنكور،...
ماشين از خانواده هديه مي گيريد...
به اينكه جشن تولداتون ...
با عروسي هاي قديم فرقي نمي كنه...
ما به همه ي اينا حسودي مي كنيم ...
اما لعنت به غرورمون...
ما براي داشتنِ تمامِ اينها ...
جون كَنديم اما نشد كه نشد...
علی_قاضی_نظام
مي گذارمَت روى چشمانم...
و اين شهر را با تو قدم مي زنم ...
مجبورشان مي كنم ...
تا براىِ دوست داشتنمان اسپند دود كنند!
كور شود چشمِ حسودان...
لال شود زبانِ بدخواهان...
علي_قاضي_نظام
اين هوا چتر نمي خواهد...
من را مي خواهد...
تو را مي خواهد...
خيابان وليعصر را مي خواهد
قهوه هاي تلخِ كافه نادري را مي خواهد
بوسه هاي هول هولكيِ پر از شرم را مي خواهد...
علي_قاضي_نظام
حواستان به آدم هاى آرامِ زندگيتان باشد!
آدم هايى كه از صبح تا شب...
هزار بار خودخورى مي كنند ...
كه مبادا با يك حال و احوال پرسىِ ساده،
مزاحمِ كارتان شوند!
آدم هايى كه وقتى تنهاترين هستيد...
فرقِ بينِ "ترك كردن" و "درك كردن" را تشخيص مي دهند
آدم هايى كه "دمِ دستى" نيستند...
كه يك روز با شما...
يك روز با دوستِ شما...
و يك روز با دهها نفر مثلِ شما باشند!
آدم هايى كه شما را براى پرُ كردن جاى ِخالى
نمى خواهند
بيشترين انتظارشان ،چند دقيقه وقت ِخالي ست...
كه برايشان كنار بگذارى..
تا كنارت بنشينند ...
و ياد آورى كنند يك نفر هست ...
كه به بودنت نياز دارد...
قدر آدم هاى آرامِ زندگيتان را بدانيد
قبل از آنكه ناگهانى رفتنشان،
شما را به آشوبى هميشگى بكشاند!
علی_قاضی_نظام
علی_قاضی_نظام
علی_قاضی_نظام
علی_قاضی_نظام
علی_قاضی_نظام
دنیایتان را واژگون کنید...
آدمهای شل زندگیتان سقوط میکنند.
آنهایی که محكم پایتان ماندند را سفت بچسبید،
ازشان مراقبت کنید...
آنها حتی وقتی زندگیتان را دگرگون کردید، محکم پایتان ایستادند...
✍️علي قاضي نظام
على_قاضى_نظام
تمامِ گنجشكانِ شهر،
منتظرِ باز شدنِ چشمانت هستند!
ميشود پروازشان را به تاخير نيندازى؟
علي_قاضي_نظام
علی_قاضی_نظام
علی_قاضی_نظام
كافيست "اسمَت"
كنارِ "اسمم" باشد
تا كسلىِ پنجشنبه ها،
نحسىِ جمعه ها،
از بين برود!
امتحان كنيم...؟
علي_قاضي_نظام
كافيست "اسمَت"
كنارِ "اسمم" باشد
تا كسلىِ پنجشنبه ها،
نحسىِ جمعه ها،
از بين برود!
امتحان كنيم...؟
علي_قاضي_نظام
باور كن روزى هزار بار تمرين ميكنم
كه اگر روزى
جايى
لحظه اى
اتفاقى ديدَمَت،
چه خواهم كرد
چه خواهم گفت
اصلاً زبانم باز ميشود به حرف زدن؟!
من اين روزها تمرينِ خونسرد بودن ميكنم جانَم!
كه اگر روزى
جايى
لحظه اى
اتفاقى مرا ديدى
نفهمى نبودَنَت،
چه بلاها به سرم آورده...
علي_قاضي_نظام
"تو به من "توجه" نميكنى،
من يك نفر را ميخواهم،كه تمامِ حواسش جمعِ من باشد"
اين را گفت و رفت...
بى خبر از اينكه
تمامِ خيالم
هر صبح
هر شب
هر روز
بى صدا،
پرسه ميزد حوالىِ خيالَش...
سوادِ نوشتن داشتم،
زبانِ گفتن هم،
ترس داشتم اما...
هر چه بود،
بى صدا
در دلم ميگذشت...
سالها بعد،
كنارِ كسى خواهد بود
كه روزى هزاران بار تصدقش رود،
خيالش اما،
جاىِ ديگر پرسه خواهد زد...
💛
علي_قاضي_نظام
مى نويسم:
شب بخير
صبح بخير
بيدارى؟
كى ببينمت؟
خسته نباشى
چقدر عكست خوبه
تو بخوان: دلم برايت تنگ شده...
✨💙
علي_قاضي_نظام
آخرِ شب
اگر آهنگى برايتان
بيخود و بى جهت
ارسال ميشود،
به خودتان بگيريد...
تك تكِ كلمه هايش را...
يك نفر،
ساعتها،
جان كَنده
تا هم غرورش را نگه دارد
هم حرفِ دلش را بزند...
علي_قاضي_نظام
به سرم زد ...
يك شب ناشناس امتحانش كنم...
بازىِ خطرناكى بود ...
اما به ريسكش مي ارزيد...
+سلام
-سلام...شما؟
+غريبه
خدا خدا مي كردم ...
كه ديگر پيامى نگيرم...
آخر قرارمان اين بود ...
كه ناشناسى واردِ حريممان نشود
-ميشه خودتونو معرفى كنيد؟
نوشتمو نوشت
ساعت ها برايم گفت...
از تنهايى اش
از گذشته اش كه پاك بود از آدم ها
ناليد از عشق هاى امروزى...
گفت منتظر است ...
يك دانه نابَش سرِ راهش قرار گيرد...
با شماره ى خودم پيغام دادم ...
جواب نداد !
براىِ غريبه اما،
حاضر بود جانَش را بدهد...
عجيب بود ...
كه ديگر خبرى از شلوغىِ كارَش نبود
عجيب بود كه ديگر دستش هم بند نبود
عجيب بود،همه چيز عجيب بود...
بعد از سال ها،
مرا با غريبه اى عوض كرد ...
كه خودم بودم!
گاهى در زندگى غريبه شويد...
آدم ها گاهى غريبه ها را ...
به عشقشان ترجيح مي دهند!
علي_قاضي_نظام
شب آنجايش
كسل كننده می شود
كه تمامىِ مسيرهاى
منتهى به تو
مسدود می باشد...!
على_قاضى_نظام
واردِ فصلِ «من» شديم جانم
فصلى كه تا چشم باز كردم،
همه چيز نه سياه بود،
نه رنگى!
سپيدِ سپيد بود،
فصلِ تو گذشت...
نشد در پاييزِ تو دل ببنديم
بيا و فصلِ مرا امتحان كن...
«باش»
تا با بودنمان،
زمين و زمان را سپيد كنيم...
♥️
علی_قاضی_نظام
آدمى
همه چيز را
با اولينَش مقايسه ميكند؛
سعى كن اولينت،
بهترينَت باشد
علي_قاضي_نظام
دست به يكى كرده ايد
هم تو
هم باران
باور كنيد از وقتش كه بگذرد،
ديگر آمدنتان
لبخند به لبِ كسى نمى آورد!
علي_قاضي_نظام