مادرم ..

مادرم پنجره را دوست نداشت...
با وجودى که بهار...
از همین پنجره مى آمد ...
و مهمان دل ما مى شد... 
با وجودى که همین پنجره بود...
که به ما مژده باز آمدن چلچله ها را مى داد.
مادرم پنجره را دوست نداشت....
مادرم می ترسید...
که لحاف...
نیمه شب از روی...
خواهر کوچک من پس برود...
یا که وقتی باران می بارد...
گوشه ی قالی ما تر بشود...
هر زمستان سرما...
روی پیشانی مادر ...
خطی ازغم می کاشت و 
پنجره شیشه نداشت ...

 

نیلوفر_لاری_پور

 

ساده باشیم و عاشق

.
کنارِ من باش...
حتی اگر بهار نیاید...
حتی اگر پرنده‌ای نخواند...
حتی اگر زمستان طولانی...
اگر سرما نفس گیر...
حتی اگر روزگارمان پر از شب...
پر از تاریکی‌...
باز یکی‌ با نفس هایش...
عشق را صدا می‌‌زند...
.
دنیا پر از عطرِ بابونه است محبوبِ من!
بیا بودن را اراده کنیم...
بیا از سرِ انگشتانِ این احساس آویزان شویم
لبریز و مست...
تاب بخوریم...
دنیا پر از عطرِ بابونه است محبوبِ من!
بیا شگفتی دوست داشتن را...
به سینه هامان بسپاریم...
بیا ساده باشیم...
ساده باشیم و عاشق...

 

نیکی_فیروزکوهی

نامش برف بود

نامش برف بود...
تنش، برفی...
قلب اش از برف...
و تپش اش...
صدای چکیدن برف...
بر بام های کاهگلی ..
و من او را..
چون شاخه ای ..
که زیر بهمن شکسته باشد...
دوست می داشتم...

 

بیژن_الهی

 

زمستان

 

 

خیز برداشته‌ام به هوای بهار
حال آن‌که هنوز
هزار زمستان پیشِ رو دارم

 

رضا_کاظمی

 

جمعه

 

هوایِ خودت را 

 

که داشته باشی ؛

 

جمعه ؛ 

 

بهترین روزِ 

 

هفته است ، و " زمستان "

 

زیباترین فصلِ سال ...

 

فقط کافیست 

 

حالِ دلت خوب باشد !

صبح برفی امروز خواستم برایٺ بنویسم:
هوا سرد اسٺ ...
دردٺ بہ جانم ؛
شال گردن نمی‌خواهی امسال ؟
یادم آمد 
دوستم نداری دیگر . . .

 

ناهید_سعادتیان

 

تنهاییِ من

 

تنهاییِ من
تنهاییِ غنچه ای ست
کـه زمستـان بـاز شـد

 

معین_دهاز

 

زمستان

 

زمستان
میان مان
ریش سفیدی
کرده است...
نمی‌آیی؟!

 

👤 بهرنگ_قاسمی

 

این منم

 

‌اين منم...
زمستانى گُمشده...
در بهارِ آغوشت ...

 

ميسا_دورقى

 

زمستان

 

زمستان
برای من
از همان دقیقه‌ای شروع شد
که تو پایت را
از در این خانه
بیرون گذاشتی...

 

حمیدرضا_عبداللهی

 

 

سرما
مثل شیری دریایی
سیاه و سفید
می لغزد بر
یخ های خیابان !
ما در کافه ها
ناامید نشسته ایم
تو می آیی !
و در دهانِ زمستان
خوشهِ انگور می گذاری ....

 

رسول_یونان

 

تنهایی

 

در زمستانِ آرزوهايت
هق هق از پشتِ خنده‌ات پيداست
تكيه بر كوله بارِ تنهایی...
بدترين شكلِ زنده بودنهاست

 

پویا_جمشیدی

 

بوسه

 

نگران نباش...
پاییز هم تمام شود...
زمستان به زمستان...
برف به برف...
عاشق می شویم...
عشق که فصلی نیست...
دلی ست...
بوسه می خواهد...
و تا همیشه دوستت دارم....

 

سوسن_درفش

 

زمستان

 

زمستان بود...
بوسه ی آتش زدیم ...
و گرم شدیم...

 

غلامرضا_بروسان

 

حکایت زمستان

 

این روزها...
حکایت من و عشق...
حکایت زمستان و زردآلو ست...
وسط سرما و برف و بوران...
دلم هوس آغوش کسی را دارد...
که نمی آید...
که نمی رسد...
که نیست...

 

سوسن_درفش

 

سردی بی رحم

 

من که خود زاده ی سرمای
شب دی ماهم !
بی تو با سردی بی رحم
زمستان چه کنم ؟

 

علیرضا_آذر

 

تو

 

زمستان است دیگر ،
دل زمین به برف گرم است
دل من به تــو ...

 

عرفان_پاکزاد

 

اماده رفتن

 

پاییز آماده رفتن شده
تیک تاک رفتنش
را می شنونم
و زمزمه بر روی لبش
که زمستان خوبی در راه است
اما
اگر ...
تو با اولین برفش بیایی...

 

مژگان_بوربور

 

پائیز

 

تمامِ این پاییز را
صرف گردآوری کلمه خواهم کرد
که وقتی زمستان رسید
طولانی‌ترین قصیده‌ی عاشقانه را
برایت بنویسم ...!

 

شیرکو_بیکس

 

زمستان

 

در خانه من روزهاست برف میبارد
زمستان به بندبند خانه نفوذ کرده
دیوارها یخ بسته اند
شومینه سرما میدهد
اصلا باور کردنی نیست
اما فنجانها گریه میکنند
وکتابخانه کوچکمان تمام روز را
بغض می کند
ببین!
آفتاب نگاهت که نباشد
گرمای حضورت که کم باشد
میشود این…
بیا و زندگی را به من بازگردان
لطفا....

 

فرهاد_فرهادی