دل تنگ ها...
دل تنگ ها...
دل تنگ ها را خوب می فهمند ...
حسرت به دل ها...
حال ما را خوب می فهمند !
سوسن_درفش
دل تنگ ها...
دل تنگ ها را خوب می فهمند ...
حسرت به دل ها...
حال ما را خوب می فهمند !
سوسن_درفش
امشب...
نفسم برای بوسیدن صدایت...
به شماره افتاده است ...
زنگ بزن!
من بدون شنیدن "دوستت دارم " های تو...
به صبح نمی رسم !
سوسن درفش
موسیقی نمی دانم...
بداهه می نوازمت....
با تحریرهای مخملی...
زیرو بم آغوشت را ...
خوب بلدم !
سوسن_درفش
.
آغوش تو...
سرزمین خوش آب و هوایی ست....
با دشت هایی آغشته به بوی مَگنولیا...
و بابونه های سپید....
و رقص آرام دُرناها...
و باران...
و عشق...
و سمفونی دوستت دارم ...
من خواب آغوش تو را ...
بارها ...
و بارها دیده ام !
سوسن_درفش
با سرانگشت ...
همه ی نت های تنم را...
می نوازی ...
و من...
می رقصم و...
آواز می خوانم
به ردیف بوسه ها که می رسی...
روی ملودی عشق...
دلم کوک می شود...
کوکِ کوک...
سوسن_درفش
شمعدانی شده ام...
تا به ساقه ی نازک تنهایی ام ...
دست می بری...
بوی خوش دوستت دارم...
همه ی ایوان دلم را بر می دارد...
سوسن_درفش
امان از دست این نامه ها...
امان از دست این نامه های عاشقانه...
امان از دستِ این ...
نامه های عاشقانه ی پُربوسه...
که دل هر نامه رسانِ تنهایی را می بَرَد !
امان از دستِ عشق...
امان از دستِ تو...
که به دستم نمی رسی !
و عین خیالت هم نیست !
سوسن_درفش
عطری که از تو روی پیرهنم ...
جا مانده است...
سیانور مرگ آوری است که...
مرا پرت می کند ...
وسط یک مشت خاطره ی لعنتی !
که برای فراموش کردنشان...
جان کنده ام !
سوسن_درفش
بوی بغض می دهم...
شبیه تارشکسته ی کنج اتاقم...
چشم به راه نواختن...
دلم کسی را می خواهد...
از جنس تو...
ازجنس سلام...
می شود تنهایی ام را بنوازی...؟!
سوسن_درفش
رنگ صدای تو را دوست دارم...
رنگ صدای تو سپید است...
سپیدِ مایل به عشق...
با رگه هایی از آفتاب و باران...
حرف بزن !
من به ملودیِ خوش آب و رنگِ
صدای تو...
دل بسته ام !
سوسن_درفش
به چشم هایم که ...
چشم می دوخت...
نفسم می بُرید...
بعدها فهمیدم...
عشق خودش می بُرد و می دوزد...
گوشش هم به هیچ چیز
و هیچ کس بدهکار نیست...
سوسن_درفش
امان از دست این نامه ها...
امان از دست این نامه های عاشقانه...
امان از دستِ این ...
نامه های عاشقانه ی پُربوسه...
که دل هر نامه رسانِ تنهایی را می بَرَد !
سوسن_درفش
تن زده ام آغوشت را...
چه قدر به من می آید ...
رنگش...
جنسش...
واندازه اش...
که به قد تمام بی کسی هایم ...
بر دلم نشسته است !
سوسن_درفش
به نام نامی عشق...
به نام جنون...
به نام باران...
و بوی خوش سیب...
اگر بارها و بارها بِرانی ام...
دوباره به تو برمی گردم...
برمی گردم به تو...
و بیشتر از قبل دوستت خواهم داشت..
سوسن_درفش
شعرهایم را بِگرد ....
جای خالی تو ...
همه جا هست !
سوسن_درفش
در حریر دستانت...
تنم می پیچد
با هُرم نفس هایت ...
آرام آرام ...
وسوسه می شوم ...
برای بوسیدنت
بوی سیب می آید...
سوسن_درفش
در دل من...
همیشه زمان به وقت چشم های توست...
چشم هایت را که می بندی...
غروب می کنم...
سوسن_درفش
با من به زبان بوسه نه !
به زبان آغوش نه !
با من به زبان ساده ی دوستت دارم...
حرف بزن...
به زبان مادری ام...
با من به زبان شیرینِ عشق حرف بزن !
سوسن_درفش
غروب است...
بساط دلتنگی پهن...
" دلم روی دستم مانده "
چوب حراج خورده...
نمی بری ؟!
سوسن_درفش
قبلِ رفتنت...
موهایم را کوتاه کن !
می خواهم مردانه...
پای عشق زنانه ام بمانم...
تا برگردی ...
سوسن_درفش
سوسن_درفش
یکی از همین روزها...
خودم را بر می دارم و دور می اندازم...
من بی تو آن قدر تکه تکه ام....
که به درد عشق نمی خورم...
سوسن_درفش
سوسن_درفش
کاش تیتر دُرشت روزنامه ای بودم....
که تو هر روز با خودت به کافه می بری
آن وقت می نشستی...
با حوصله...
سر فرصت...
و بی هیاهو...
تا آخر می خواندی ام !
سوسن_درفش
رفتنت را کجای دلم بگذارم ؟
وقتی پرشده ...
از دوستت دارم های
ریز و درشت تو...
سوسن_درفش
کافه ای بی حوصله ام...
با میزهای یک نفره...
و قهوه های لال...
سال هاست...
در من...
خبری از آمدنِ عشق نیست...
سوسن_درفش
جونم واست بگه...
عشق کلاه شاپو نیست...
که ی روز مُد بشه
و ی روز دیگه بیفته از مُد...
نَقل عاشقی...
نَقل دیروز و امروز نیست که...
نَقل ی عُمره...
قبل حضرت آدم...
تا قِیوم قیامت...
راستشو بخوای...
من میگم...
دلی که با عشق زخمی نشه..
دل نیست !
ی مشت رگ و پِیِ...
خشت و گلِ...
به هیچ دردی نمی خوره !
و اما عشق...
تا دلت بخواد...
شیرینه !
هم خودش...
هم دلتنگی هاش...
شیرینه !
قنده !
عسله !
حلواست !
تا نچشی نمی فهمی
چی می گم !
به قول جَد پدری م...
که نور به قبرش بباره !
حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی !
سوسن_درفش
به چشم هایم که چشم می دوخت...
نفسم می بُرید...
بعدها فهمیدم...
عشق...
خودش می بُرد و می دوزد...
گوشش هم به هیچ چیز و هیچ کس
بدهکار نیست...
سوسن_درفش
و چشم های تو...
همان کافه ی دنجی است که...
قهوه هایش حرف ندارد...
سوسن_درفش