چشم های تو
به چشم کسی جز خودم نیا!
این روزها...
هیچکس جز تو...
به چشمم نمیآید...
بگذار مردم نبودنت را...
از چشم من ببینند...
من چشم های تو را...
به چشم خودم دیدهام...
کامران_رسولزاده
به چشم کسی جز خودم نیا!
این روزها...
هیچکس جز تو...
به چشمم نمیآید...
بگذار مردم نبودنت را...
از چشم من ببینند...
من چشم های تو را...
به چشم خودم دیدهام...
کامران_رسولزاده
كنارم نشسته اى ...
و من ...
به اقيانوسِ عجيبِ ...
حرف هايىفكر مى كنم...
كه به تو نگفته ام !
امّا هزاران ...
رودخانه ى رَمَنده ى مست...
پاسخ آن ها را ...
از دست هاى تو ...
به دست هاى من...
مى رسانند ...
شبنم_سميعيان
حتی اگر هرگز....
بار دیگر تو را نبینم...
احتیاج دارم بدانم...
جایی...
در این شهر کثیف ترسناک...
در گوشه ای از این جهنم سیاه..
تو هستی ...
و مرا دوست داری...
ارنستو_ساباتو
من بلد نیستم عاشق کسی باشم ...
که اولویتش نیستم؛ ...
بلد نیستم چشم به گوشی بدوزم ....
و دلشوره بگیرم....
اسمش را بگذارید خودخواهی...
ولی من این خودخواهی را ...
به اداهای عاشقانهای ...
که هیچ احساسی پشت سرش نیست...
ترجیح میدهم!
من برای خودم گل می خرم؛
چای دم میکنم؛
میز شام میچینم؛
اما منتظر کسی نمیمانم؛
نه اینکه خسته شده باشم
اما وقتی دلم برای کسی تنگ شود
که دلتنگیاش را باور نمیکنم؛
فکر میکنم که دارم به خودم خیانت میکنم..
تا خودت را دوست نداشته باشی؛
کسی باور نمیکند که هستی
و بودنت با نبودنت فرق میکند
نیلوفر_لاری_پور
اگر نیستم...
مطمئن باش که هنوز بی قرارت نشده ام....
من اگر دلم برای تو تنگ شود،...
می آیم و حتی برای ده دقیقه کنارت می نشینم
به انداره ی یک سلام کنارت مکث می کنم، ...
به قدر یک استکان چای وقتت را می گیرم ..
و مجبورت می کنم ....
تا تو هم دلت برایم تنگ شود!
من اگر دلم برایت تنگ شود ...
به "قلب صورتی" و "میس یو" و "دل تنگتم رفیق" قناعت نمی کنم....
می آیم، خیره می شوم در چشم هایت ...
و آنقدر شیرین زبانی می کنم ...
تا بفهمی بودنم با نبودنم فرق دارد....
بفهمی من با تصویرم در تانگو و اسکایپ، با جملات عاشقانه ام در وایبر و فیس بوک ...
و تلگرام و اینستاگرام.....
با ابراز عشق از راه دور تفاوت دارم....
اگر برایت نوشتم "دلم برایت تنگ شده" باور نکن! مثل من که هیچ وقت باور نکردم....
نیلوفر_لاری_پور
من از شش جهت ...
خودم هستم
اما ..
از سمتی كه صدايم می زنی پرنده ام...
حسن_آذری
برای دیدن تو...
اگر رودخانه بودم، برمیگشتم...
اگر کوه بودم، میدویدم...
اگر باد بودم، میایستادم...
اما انسانم
و بارها برای دیدنت...
برگشته، دویده، ایستادهام
حسن_آذری
زنی با موهای سیاه...
با بارانی سیاه...
با شال گردنی سیاه...
با کاغذی در مشت...
رویش نوشته...
" تو بهانه ی شعرهای منی"
زنی که دل به بارانی خیابانها می دهد...
می رود...
می رود...
می رود...
و زیر لب میخواند...
دعا کن بر نگردم "
زنی شبیهِ من...
نیکی_فیروزکوهی
چقدر خوب است...
کسی بی دلیل تو را دوست داشته باشد
و هنگامی که از او می پرسی
چرا من را دوست داری ؟!
در جواب بگوید
به خدا نمی دانم چرا اما
این را میدانم که وقتی نباشی
اصلا خوب نیستم!!
چقدر خوب است
آدم یکی را داشته باشد
هر وقت به او فکر می کند
تمام درد هایش را فراموش کند!
و چقدر خوب است...
این دوست داشتن های بی دلیل
آدم را آرام و سبک میکند!
محسن_دعاوی
لبت را میگیرم...
روحت را از بدنت بیرون میکشم...
انگار که خدایی باشم...
برایم بس نیست...
آن کلمات کوتاه که به من میگویی...
برایم بس نیست..
نوازش دستانت...
شیرینیات به تنهایی بس نیست...
قلبت را برای خودم میگیرم...
روحت را می گیرم...
خدایی میشوم...
وقتی به تو می رسم...
لنگستون_هیوز
باور کن عشق از جانِ آدمی می کاهد ...
وقتی نفست گرفت از فکر نبودنش ...
قلبت به جای ثانیه ای یک بار،ده بار تپید ...
بغض گلویت را فشُرد ...
دستانت لرزید ...
پاهایت سست شد ...
دائم نگرانش بودی ...
عاشق شده ای ...
عاشق آنقدرها هم که می گویند...
روزگارش خوش نیست ...
باور کن خیلی از معده دردها ...
از دوست داشتن زیادست...
باور کن عشق درد بی درمانی است ...
که از ابتلایش دلخوشیم ...
باور کن این کهنه قمار را به هیچ نفروشی ...
وقتی مبتلایش باشی ...
محمد_امجد
رنگ صدای تو را دوست دارم...
رنگ صدای تو سپید است...
سپیدِ مایل به عشق...
با رگه هایی از آفتاب و باران...
حرف بزن !
من به ملودیِ خوش آب و رنگِ
صدای تو...
دل بسته ام !
سوسن_درفش
كاشكی قهر مي كرديم...
از هم جدا مي شديم...
بعد يه مدت...
بي هوا پيام مي دادی...
'هيچكس تو نميشه'
مي دونی...
خيلی وقته حس نمي كنم...
با بقيه برات فرقی داشته باشم!
گاهی لازمه از هم دور شیم ...
تا جای بعضی چيزا توو زندگيمون خالی شه ...
و بتونیم خوبی و بدی...
بود و نبود كسيو تشخيص بدیم :)
نیلوفر_رضایی
امان از دست این نامه ها...
امان از دست این نامه های عاشقانه...
امان از دستِ این ...
نامه های عاشقانه ی پُربوسه...
که دل هر نامه رسانِ تنهایی را می بَرَد !
سوسن_درفش
برای دیوانگی هایم..
وقتت را
برای دلتنگی هایم ...
شانه هایت را
برای اشک هایم...
آغوشت را...
ببینم،اصلاََ عاشقی بلدی؟
حامد_رجب_پور
به نام نامی عشق...
به نام جنون...
به نام باران...
و بوی خوش سیب...
اگر بارها و بارها بِرانی ام...
دوباره به تو برمی گردم...
برمی گردم به تو...
و بیشتر از قبل دوستت خواهم داشت..
سوسن_درفش
از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز
در مرز چشم های تو گیرم...
فقط همین !
با دیدنت زبان دلم بند آمدهست...
شاعر شدم که لال نمیرم...
فقط همین!
محمدعلی_بهمنی