من امشب تا سحر ...
خوابم نخواهد برد...
همه اندیشه ام ...
اندیشه ی فرداست
وجودم از تمنّای تو !
 سرشار است
زمان در بستر شب ...
خواب و بیدار است
هوا آرام، 
شب خاموش ....
راه آسمان ها باز
خیالم ... 
چون کبوترهای وحشی می کند پرواز ...
    

فریدون_مشیری     

بی قرار

به سینه 
تا نفسی
هست بی‌قرار توام

 

فریدون_مشیری

 

پرواز...

 

هوا آرام
شب خاموش
راه آسمان ها باز
خيالم چون كبوترهای وحشی می كند پرواز...


فريدون_مشيری

 

می توان

می توان رشته این چنگ گسست
‎می توان کاسه آن تار شکست

‎می توان فریاد داد
‎هان ای طبل گران
‎زین پس خاموش بمان

‎به چکاوک اما
نتوان گفت مخوان



فریدون_مشیری