حسِ خوبِ دلبستن...

آدم های زیادی را می شود دوست داشت. 
می شود حسِ خوبِ دوست داشتن را...
 با آن ها تجربه کرد...
حسِ خوبِ دلبستن...
آرامش و تعلُق....
این هنرِ آدم هاست ...
که می توان دوستشان داشت....
می توان به آنها اعتماد کرد....
این هنرِ آدم هاست ...
که می توانند به روحِ دوستانشان رسوخ کنند،
در قلبشان جا خوش کنند،
 در خاطرشان نقطه ی روشن باشند،
این هنرِ آدم هاست که در زندگی ات می آیند،
این هنرِ آدم هاست که در زندگی ات می مانند،
این هنرِ آدم هاست ...
که در‌ زندگی ات حسِ خوبِ سر زندگی اند؛
و در این گیر و دار که آدم بودن هنر می خواهد 
تو...
چقدر...
هنرمندی ...

 

میثم_اسفندیار

روز عشق

حالِ دلتان که کوک باشد ...
آن روز، روزِ عشق است....
دنبال اسمی برای روزهایتان نگردید....
 دنبال بهانه نباشید ...
تا به کسی که دوستش دارید بفهمانید،...
 دوستش دارید. 
باور کنید دوست داشتن با بهانه ...
فقط و تنها فقط رفع تکلیف است. ...
باور کنید دوست داشتنی ...
که دنبال روز و زمان مشخصی باشد، 
اسمش ابرازِ عشق نیست، انجام وظیفه است. 
من فکر می کنم که روزِ عشق، ...
هر روزِ زندگی ست. ...
هر روزِ با هم بودن است. ...
تمام روزهایی که بی‌خیال،...
بی‌هدف و بی عشق می‌گذرد را دریابید....
 تمام روزها... 
همه روزهایی که محبوبتان ...
به شما عشق را هدیه می دهد ...
و شما از کنارش ساده عبور می کنید....
 دنبال اسمی برای روزهایتان نباشید....
 دنبال عشقی باشید ...
که در روزهایتان آرام آرام رنگ می بازد...

 

میثم_اسفندیار

رسیدن

رسیدن، فعلِ تلخی ست...
اما آمدن شیرین است...
رسیدن را اغلب با آمدن اشتباه می گیرند. 
آمدن خوب است...
مثل میهمانی که سال ها منتظرش بودی...
مثل مادرت...
وقتی در یک دستش نانِ گرم و آتشی گرفته 
و با دستِ دیگرش ...
به سختی کلید را می چرخانَد ...
و به خانه می آید...
یا مثلِ بهار...
تابستان... 
پاییز ...
و زمستان که همگی می‌آیند...
 از همه اینها بگذریم...
اصلا باران، مهم‌ترین دلیل است ...
که با آمدنش...
فعلِ آمدن را شیرین کرده، یا برف.
اما رسیدن اینگونه نیست....
یعنی بگیر-نگیر دارد...
بعضی وقتها خوب است...
بعضی وقتها هم نه...
یکی به محبوبش می رسد ...
و یکی نه... 
یکی به قطار می رسد و یکی نه؛ 
یکی به خوشبختی...
یکی به آرزوهایش... 
یکی سرِ بِزَنگاه...
یکی زود...
یکی هم که شبیهِ من...
نمی رسد که نمی رسد که نمی رسد...

 

میثم_اسفندیار