آغوش یار

برف ببارد باران ببارد،،،
حتی از آسمان سنگ هم ببارد،،،
ما را با کسی، ما را با غمی،،،
ما را با هیچ چیز ...
و هیچ کسی کاری نیست،،،
جز بوسه و عشق و
 آغوش یار،  را....


فرزانه طالبی پور

صبح است

صبح است...
و این فاصله میان ما
اندک!
فقط به اندازه ی...
یک ‌بوسه ی دیگر
به سمتم قدم بردار...

علیرضا_اسفندیاری 

 

مرا بی هوا نبوس!

مرا بی هوا نبوس!
دیوانه قلبم فرو می ریزد ...
مگر نمی دانی
شکوفه های بهاری
با هر نسیم کوچکی
می افتند به زیر پای درخت...
اینطور ویرانگر
مرا نبوس..!

 

علیرضا_اسفندیاری

 

کوکِ کوک

با سرانگشت  ...
همه ی نت های تنم را...
می نوازی ...
و من...
می رقصم و...
آواز می خوانم
به ردیف بوسه ها که می رسی...
روی ملودی عشق...
دلم کوک می شود...
کوکِ کوک...

 

سوسن_درفش

 

اين هوا

اين هوا چتر نمي خواهد...
من را مي خواهد...
تو را مي خواهد...
خيابان وليعصر را مي خواهد
قهوه هاي تلخِ كافه نادري را مي خواهد
بوسه هاي هول هولكيِ پر از شرم را مي خواهد...

 

علي_قاضي_نظام

 

بیچاره ما ...

بیچاره ما ...
هنوز نیامده ...
خوابمان برد 
توی خواب دست های هم را گرفتیم
توی خواب همدیگر را بوسیدیم
و توی خواب عاشق شدیم!
وقتی بیدار شدیم دیدیم 
هیچ چیز برای از دست دادن نداریم!

 

محسن_دعاوی

امان


امان از دست این نامه ها...
امان از دست این نامه های عاشقانه...
امان از دستِ این ...
نامه های عاشقانه ی پُربوسه...
که دل هر نامه رسانِ تنهایی را می بَرَد !
امان از دستِ عشق...
امان از دستِ تو...
که به دستم نمی رسی !
و عین خیالت هم نیست !

 

سوسن_درفش

 

تب تو

با من از بوسه ...
و لب ...
و آغوش نگو...
که اگر تب تو مرا بگیرد...
بسان ماری که طعمه اش را گرفته...
تو را میان آغوش گرفته...
دورت حلقه می زنم ...
و بدن مرمری ات را ...
میان بازوانم می فشارم...
و بند بند بدنت را ...
با هرم نفسهایم لمس می کنم ...
و لبانم را ...
از شهد لبانت سیراب می کنم ...
وقتی لب هایم گردنت را نشانه برود ...
بی شک تو از حال خواهی رفت...

 

امیرعلی_ابراهیمی

عالیجناب ِ شعرهای بی وزن

عالیجناب ِ شعرهای بی وزن و قافیه...
چشم انتظاری بد دردی ست ......
ای کاش عاشقانه هایم ...
از همان راهی که آمده اند...
 بروند برای همیشه....
دل ِ ترانه ها برای بی تابی ِسیگار ...
و شب و پنجره ...
کنار آغوشت تنگ شده ....
حرفی بزن...
بوسه ای خیال کن ...
شاید  لبالب برایت مُردم...

 

آزاده_کج_کلاه
 

لبخند های شب

لبخند های شب را پاشویه کرده ام!
سپیده بسته ام به پیشانی ام...
کمی آنطرف تر...
صبح  با چشم های تو ...
به سمت خانه سرازیر می شود!
صدای ریزش آفتاب را ...
در رگ هایم می شنوم...
تو امّا...
نزد عشق بمان!
عطر بوسه هایت  بر لبانم...
حل خواهد شد...

 

زینب_سادات_حسینی
 

امان ...


امان از دست این نامه ها...
امان از دست این نامه های عاشقانه...
امان از دستِ این ...
نامه های عاشقانه ی پُربوسه...
که دل هر نامه رسانِ تنهایی را می بَرَد !

 

سوسن_درفش

بوی سیب

در حریر دستانت...
تنم می پیچد
با هُرم نفس هایت ...
آرام آرام ...
وسوسه می شوم ...
برای بوسیدنت
بوی سیب می آید...

 

سوسن_درفش

بوسه

بوسه ،
آناتومیِ آدم را به هم می‌ریزد ...
تو را که می‌بوسم ،
من بال دَر می‌آورم...
مردم شاخ !

 

کامران_خسروی

ضرورت بود

ضرورت بود...
به دیدارت بیایم...
در آغوشت عریان شوم...
و بگویم ;
دیشب خوابِ باغ‌های بهار نارنجِ وطنم را دیده ام...
از لب‌های سرخِ من ...
شکوفه‌ای بچین !

 

نیکی_فیروزکوهی

زبان عشق


با من به زبان بوسه نه !
به زبان آغوش نه !
با من به زبان ساده ی دوستت دارم...
حرف بزن...
به زبان مادری ام...
با من به زبان شیرینِ عشق حرف بزن !

 

سوسن_درفش

ممنوع من

.
بخند ممنوع من...
که با هر بوسه...
هزار تازیانه می‌نویسند...
فرشتگانِ شانه‌ها...
که هیچ دستی آن ها را لمس نکرده‌است
فرشتگان حسود...
همه چیز را خواهند نوشت...

 

الیاس علوی

در خیالت

و چون سوزنی ...
در خیالت فرو می روم...
به دکمه های لباست دست می کشم
و زندگی را بیدار می کنم.....
می بوسمت...
آنقدر که دهانم را...
 با دهان تو اشتباه بگیرند !


غلامرضا بروسان

روزی ..

روزی ما دوباره...
کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی...
 دست زیبایی را خواهد گرفت..
روزی که کمترین سرود، بوسه است.
و هر انسان برای هر انسان.
 برادری‌ست...

 

احمد_شاملو 

شدنی نیست

اصرار نکن !
بغضِ دلم وا شدنی نیست ..
گمگشته ی این شعر که پیدا شدنی نیست !
"بوسیدنِ تو
غرق در آغوشِ تو بودن"
رویای قشنگی ست
که با ما
شدنی نیست ...
 

مریم_قهرمانلو

فقط باش

می‌خواهے به تنت نگاه ببوسم
ڪه پاهات بپیچد به هم
سڪندرے بنوشی،مست ڪنے خراب آغوش من؟
جوری ڪه دلت بریزد
خانه بر سرت خراب شود؟
می‌خواهی هے صدات ڪنم،جوابم را ندهی
پشت میز اتو پیدات ڪنم،لباست بسوزد
برهنه بمانے بین شب و روز
سرگردانِ دست‌هاے خودت؟
ماه پیشانے! 
می‌خواهے اصلاً هیچ ڪارے نڪنم
خوابت را ببینم،دست‌هام بوے نارنج بگیرد؟
فقط باش.

 

عباس_معروفی

بوسه

می‌دانی اولین بوسه ی جهان...
چه‌طور کشف شد؟
در زمان‌های بسیار قدیم ...
زن و مردی پینه‌دوز ....
یک روز به هنگام کار...
بوسه را کشف کردند. ..
مرد دست‌هاش به کار بود...
تکه نخی را به دندان کند، ...
به زنش گفت ...
بیا این را از لب من بردار و بینداز. ..
زن هم دست‌هاش ...
به سوزن و وصله بود، ....
آمد که نخ را از لب‌های مرد بردارد...
دید دستش بند است، ...
گفت چه کار کنم. ...
ناچار با لب برداشت، ...
شیرین بود، ...
ادامه دادند.


عباس_معروفی

من ...

من ...
جای تمام بوسه های نیمه راه...
آغوش های جامانده..
جای تمام...
یادم تو را فراموش ها...
من اصلا...
جای خود خدا هم...
دلم برایت تنگ شده... 

 

عادل_دانتیسم

گل من

به انگشت هایت بگو...
لب های مرا ببوسند .. 
به انگشت هایت بگو....
راه بیفتند روی صورتم...
توی موهام .. .
قدم زدن در این شب گرم...
حالت را خوب می کند ...
گل من!
گاهی نفس عمیق بکش و
نگذار تنم از حسودی بمیرد ..

 

عباس_معروفی

کجایی

از دلتنگیت کجا فرار کنم ؟
معمار هیجان...
کجا بروم که صدای آمدنت را بشنوم ؟
کجا بایستم که راه رفتنت را ببینم ؟
کجا بخوابم که صدای نفس‌هات بیاید ؟
کجا بچرخم ...
که در آغوش تو پیدا شوم ؟
کجا چشم باز کنم ...
که در منظرم قاب شوی ؟
کجایی ؟
کجایی که هیچ چیزی ...
قشنگ‌تر از تماشای تو نیست ...
کجا بمیرم...
که با بوسه‌های تو چشم باز کنم ؟
نارنجی وحشی...
کجایی ؟

 

عباس_معروفی

لعنت

نزدیک شدم....
چشمهایت را بستی؛
یک قدم مانده بود تا بوسیدنت...
لعنت به ساعتی که کوک کرده بودم!!!

 

داوود_عابدی 

 

ساعت دلم

با ساعتِ دلم...
وقتِ دقیق آمدن توست؛ 
من ایستاده ام
مانند تک درخت سر کوچه 
با شاخه هایی از آغوش 
با برگ هایی از بوسه...

 

محمدعلی_بهمنی

 

هدف بوسه

احتمالاً
کفش های پاشنه بلند را
زنی ساخته
که اغلب پیشانی اش
هدف بوسه
قرار گرفته است ...!

 

کریستف_دارلینگ
 

قبل ترها

قبل تر ها...
احساسات تا پشت لب مى رسيدند..
مدت ها آنجا مى ماندند..
سپس حرف مى شدند 
و بعد بوسه..
امروز..
احساسات اول بوسه مى شوند..
سپس حرف..
و بعد مدت ها پشت لب مى مانند..

 

فرزانه_صدهزارى

 

من و تو

من و تو...
کاشف تمام خیابان ها ...
و کوچه های خلوت و دنجِ...
این شهریم....
فقط به بهای یک بوسه!
هنوز هم می توان...
دنیا های جدیدی را کشف کرد!
 

حامد_نیازی

 

قانون دوم نیوتن

 

 

قانون دوم نیوتن:
"وقتی نیرویی خالص بر جسمی وارد شود، جسم شتاب می‌گیرد"
قسم به بوسه، به آغوش و دلداگی، چه می‌دانستم که دوست داشتن، هر چه خالصانه‌تر، شتابت برای رفتن، بیشتر

 

حمید_جدیدی